ناله ام ناخن به داغ عندلیبان می زند


گریه گرم من آتش در گلستان می زند

شمع پا در دامن فانوس پیچید و هنوز


شوق بر خاکستر پروانه دامان می زند

نیست در جیب دو عالم خونبهای یک سئوال


همتم این نغمه بر گوش کریمان می زند

عاشقان را جلوه گل درنمی آرد ز جای


لاله گاهی ناخنی بر داغ ایشان می زند